افکار و رفتار وسواسی مانند یک دور باطل میباشد .اگر موفق به پاره کردن و تبدیل آن به یک خط مستقیم شویم وسواس درمان خواهد شد.
چگونه و از کدام قسمت بهتر است رشته رفتار یا افکار وسواسی را پاره نمود؟
برای پاره کردن دور باطل وسواس بهتر است اجزاء آن را با یک مثال بهتر بشناسیم.
1- آیا تماس با شی خارجی علت اصلی است؟ اماامکانندارد که کسی قادر باشد که با هیچ چیز تماس نداشته باشد. حتی برای رفع حاجت، فرد نیاز به دشتشویی پیدا میکند که باز باعث بروز رفتارهای وسواسی میشود.
2- آیا بروزافکار وسواسی در ذهن بیمار است که باعث بروز رفتارهای بعدی وسواسی میشود؟بسیاری از بیماران این فرض را قبول میکنند چرا که اگر این افکار نبود هیچگاه رفتارهای بعدی و اضطراب ناشی از آنها بروز نمیکرد. پس اگر کاری کنیم که این فکر ها نیایند، وسواس نیز خوب میشود.
3- آیا دلشوره و ترس از نجس شدن باعث تداوم وسواس میشود؟
برخی دیگر از بیماران اعتقاد دارند که اگر این ترس و دلشوره نبود وسواس از بین میرفت.
پاسخ صحیح یکی از دو مورد 2 یا 3 میباشد. اما کدامیک علت اصلی چرخش این دور باطل و علت اصلی بیماری وسواس است؟ با کدامیک از آنها در درمان باید مبارزه کرد؟ با فکر وسواسی یا اضطراب ناشی از وسواس؟
وقتی در مطب از مراجعی که وقتی دست به دستگیره درب توالت میزند و این فکر به ذهن وی میاید که دستم نجس شده است میپرسیم آیا شما عین نجاست را در دستگیره مشاهده کردید؟ میگوید نه ولی احتمال دارد. وقتی میپرسیم وجود احتمال باعث پاک بودن آن شی میشود میگوید بله ولی من نمی توانم خودم را راضی کنم.
پس در اینجا دو نوع فکر مختلف در ذهن بیمار وجود دارد که به موازات یکدیگر حرکت میکنند:
فکر منطقی: دستم از نظر شرعی پاک است چون یقین ندارم.
فکر وسواسی: دستم از نظر شرعی نجس است چون مرتب یک فکر میگوید نجس است، نجس است.
پس دو فکر به موازات یکدیگر در ذهن بیمار وجود دارد , یکی منطقی و دیگری وسواسی.
سوال اساس و بسیار مهم این است که چرا فکر وسواسی قوی تر و سنگین تر است و بیمار از فکر وسواسی پیروی میکند؟
فکر منطقی ضعیف و کم جون در برابر فکر وسواسی قوی و پر قدرت
در شکل ترازو در یک کفه آن یک کیلو فکر منطقی و در کفه دیگر یک کیلو فکر وسواسی گذاشته شده است ولی با این وجود کفه فکر وسواسی سنگین تر است و بیمار با وجود اینکه از ته قلب مایل نیست ولی ناچار است از افکار وسواسی پیروی کند، چرا؟
در کفه فکر وسواسی وزنه دیگری نیزهست که آن را سنگین تر کرده است. به نظر شما آن چیست؟
آن چیزی که همراه فکر وسواسی وجود دارد و آن را سنگین تر کرده و بیمار قادر به مقاومت در برابر آن نیست اضطراب است.
در واقع در افکار دو گانه که به موازات یکدیگر در ذهن بیمار وجود دارد اگر اضطراب و نگرانی مفرط بیمار کم شود قدرت هردو فکر در ترازو ها مساوی شده و قطعا بیمار از فکر منطقی و سالم خودپیروی خواهد کرد. به همین دلیل است در بیمارانیکه فقط دارو مصرف میکنند پس از مدتی بیان میکنند که "دکتر مدتی است که میتوانم در برابر افکار وسواسی مقاومت بیشتری نشان دهم". در واقع دارو اضطراب بیمار را خوب میکند و به صورت اتوماتیک افکار وسواسی ضعیف تر و افکار منظقی قوی تر شده و بیمار احساس میکند که اراده وی قوی تر شده و چنین احساسی نیز درست است.
- پس بهترین نقطه برای اینکه دور باطل را پاره کنیم ناحیه 3 است. اگر دور باطل در این منطقه پاره شود اضطراب برای درمان باقی میماند و زمینه برای آغاز کار رفتار درمانی فراهم میگردد.
درمان را از کجا آغاز کنیم؟
مسلما انجام این تمرینات برای بیمار آسان نخواهد بود در غیر اینصورت خود بیمار آنها را انجام میداد و نیاز به درمانگر نبود. برای آغاز درمان مراحل زیر میبایست صورت گیرد:
1. شناخت عوامل ایجاد کننده وسواس:
این عوامل در بیماران متفاوت هستند و هر یک از آنها با عوامل کوچک و بزرگ متعددی مواجه میشوند که وسواس را در آنان ایجاد میکند و دور باطل آغاز میشود. در این مرحله در فرم مخصوصی بیمار عوامل ایجاد کننده را به صورت تیتر وار یادداشت میکند مانند:
a . دست به کف اطاق مالیدن
b . دست به دستگیره یخچال زندن
c . دست خیس به صندلی اطاق نشیمن خوردن
d . پاشیده شدن آب روشویی
e . ...........
f . ............
g . ...............
h . ...............
i . ...............
تعداد این موارد مهم نیست هر چه بیشتر باشد برای انجام تمرینات بهتر است.
2. تعیین شدت اضطراب عوامل ایجاد کننده وسواس:
تمام مواردی که یادداشت گردید از نظر شدت اضطراب آوری یکسان نخواهند بود. برای تعیین شدت، از بیمار میخواهیم که هر یک از موارد را از صفر تا 20 نمره گذاری نماید بطوریکه در صورتیکه شدت اضطراب زایی کم باشد
نمره کمتر و هر چه شدت بشتر باشد نمره بیشتری را بگیرد. مثلا ممکن است بیمار به پاشیده شدن آب روشویی نمره 10 و به خوردن دست خشک به دستگیره دستشویی که ضعیف تر است نمره 6 بدهد. در این مرحله بیمار به تمام موارد یادداشت کرده در بند 1 نمره میدهد.
3. رتبه بندی عوامل ایجاد کننده وسواس:
به این صورت که موضوعی که بیشترین نمره را گرفته در ردیف اول از بالا و موضوعی که کمترین اضطراب را میاورد در
ردیف آخر و پایین قرار داده میشود. سایر موارد به ترتیب بر حسب شدت اضطراب زایی آنها میان این دو ردیف قرار میگیرند. به این ترتیب نرده بانی ساخته میشود که اولین پله از بالا بیشتری نمره و اضطراب را دارد و اولین پله از پایین کمترین اضطراب و نمره را خواهد داشت.
موضوع با شدت نمره20
19
10
10
16
15
14
13
12
11
.
.
4. مواجهه و پیشگیری از پاسخ:
حال نوبت مواجهه با کمترین عامل استرس زا ست. در این درمان، مسلما برای بیمار اگر روی پله اول از پایین بایستد خیلی اضطراب ندارد ولی در این مرحله نیز چند روز میایستد و تمرین میکند تا اضطراب مختصر وی نیز از بین برود. هنگامی که بیمار گفت دیگر اضطراب ندارم با توافق وی وارد تمرین موضوع دوم یعنی پله دوم از پایین میشوم و در این مرحله نیز از مواجهه، تکرار/تمرین و تحمل استفاده میکنیم تا عادت کنیم و شرایط برای ورود به مرحله سوم یعنی پله سوم از پایین فراهم گردد. این تمرین آنقدر انجام میدهیم تا به تدریج به آخرین پله از بالا برسیم و افکار وسواسی دیگر برای بیمار استرس زا نباشند.
برای اینکه از نرده بانی که به کمک بیمار ساخته شده بالا رویم و وسواس بیمار درمان یابد به حدود 2 تا 3 ماه هر هفته یک جلسه هر جلسه 45 دقیقه وقت نیاز 25 جلسه نیاز است .
دیدگاه خود را بنویسید